یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم:
غنچهای بود که گل کرد ولی چیده نشد
من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چهبسا طعنهزدنهای تو بخشیده نشد
ای که مهرت نرسیده ست به من، باور کن
هیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعى كردم كه بفهمانم و فهمیده نشد