دلنوشته

ساخت وبلاگ
دلم هوای نوشتن کرده 

هوای شعر خوندن 

ی اهنگ سنتی پخش بشه 

تو ایوون خونه بشینم 

صدای اهنگ کنارگوشم 

بیرون را تماشا کنم 

و بنویسم 

یا طبق عادتهای خودم 

با حافظ حرف بزنم

هی قسمش بدم 

بگم اخه مگه تو میدونستی 

یه روزی من میام اینجا

باهات درد و دل میکنم 

که به این قشنگی برام جواب هامو نوشتی

بعد فالش رو باز کنم و

با لذت شعرهاش رو بخونم 

اصلا جوابش رو هم گاهی بدم 

و بعد خودم، خودمو دعوا کنم 

بگم اخه اشعار حافظ کجا 

جوابهای تو کجا 

الان اگه حافظ کنارت بود مطمعن باش ی پس گردنی بهت میزد

بعد بخندم و برم سر وقت نوشته های خودم

بخونمشون 

ویرایششون کنم 

ته تهش بگم 

نه ی چیزیش کمه

اینها روح ندارن 

ی شاخه نبات منم میخوام 

اصلا ادم باید ی شاخه نبات داشته باشه

که اخرش بشه حافظ

بعد دفترم رو ببندم 

صدای اهنگ رو زیاد کنم

و گوش بدم 

اره....

بشنوم که میگه...

دیدی که رسوا شد دلم 

غرق تمنا شد دلم....

گلایه...
ما را در سایت گلایه دنبال می کنید

برچسب : دلنوشته, نویسنده : 4sharbatin4 بازدید : 2 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:39