سردرگمی

ساخت وبلاگ
یه حال عجیبی دارم

هم میخوام باشی

هم میخوام نباشی

هم دلتنگتم

هم میخوام ازت دور شم

هم دوستت دارم

هم ازت متنفرم

چشمهام خیس از اشک

دلم میخواد هق بزنم

داد بکشم سر خودم و دلم

حق نداشت بهت وابسته بشه

حق نداشت بی جنبه بازی دراره

حق نداشت دوستت داشته باشه

دل من هیچ حقی نداشت

دلم میخواد باشی

ی دل سیر نگاهت کنم

و بعدش سرت داد بزنم

برو

برای همیشه برو

تنهام بزار

نه فقط جسمت بره

از ذهنم برو

از روحم برو

از وجودم برو بیرون

تو کل من رو تسخیر کردی

حالم خیلی بد

حس شکستن غرورم دیونم میکنه

حس له شدن

حس پس زده شدن

به لجن افتادن

کلا حس هام خیلی وحشتناک شدند

کابوس های شبونه

بیخوابی ها

گریه ها

بی قراری ها

این چیزا  با روحیه من

اصلا جور نمیشه

منی که وجودم پر از شیطنت و خنده بود

خنده برام غیرممکن ترین کار شده

اشک شده جزو تکالیف اجباری هر شبم

حالم بد و من این حال بد رو

از تو دارم

نمیتونم ببخشمت

شاید قلبم دوستت داشته باشه

ولی عقلم ازت متنفره

ازت بیزاااااااااااااااااااااااااارممممممممممممممممممم

گلایه...
ما را در سایت گلایه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sharbatin4 بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1396 ساعت: 11:41