برای تویی که دیگر ندیدمت... ديگر نديدمت، نه در باد و نه در فانوسديگر نديدمت، نه بر پلک پروانه و نه در تخيل شبنمديگر نديدمت، نه در صبحی از پی شب ونه در شبی از غروبِ همان روز بیرويا که فرداش آدينه بود.عجيب است، چشمهای همهی مردگان مرا مینگرند.چشمهای همهی مردگان، همزادانِ ستارهاند.دريغا سوسوی منتظر! بلکه تو از خود من،به اشاره نامی را زمزمه کنی،ورنه نمیتوانمت شناخت!چشمهای همهی مردگان، همزادانِ ستارهاند، نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۶ساعت 15:2 توسط اف.شین| , ...ادامه مطلب